روزی شخصی از بیابان به سوی مدینه میآمد، در راه دید پرندهای به سراغ بچههای خود در لانه رفت، آن شخص کنار لانه پرنده رفت و جوجهها را گرفت و به عنوان هدیه نزد پیامبر آورد.
چون به حضور پیامبر رسید، جوجهها را نزد پیامبر گذاشت، در این هنگام جمعی از اصحاب حاضر بودند، ناگاه دیدند مادر جوجهها بی آنکه از مردم وحشت کند آمد و خود را روی جوجههای خود انداخت. معلوم شد مادر جوجهها، به دنبال آن شخص به هوای جوجههایش بوده، محبت و علاقه به فرزندانش بقدری بود، که بدون ترس خود را روی جوجههایش انداخت. پیامبر به حاضران فرمود: «این محبت مادر را نسبت به جوجههایش درک کردید، ولی بدانید خداوند هزار برابر این محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد».