«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

بچه فرمانده

داخل كه شديم، ديدم بسيجي نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. گفتم: «بچه بلند شو برو بيرون. الان اينجا جلسه‌اس.»
يكي از كسانی كه آنجا بود، سرش را به گوشم نزديک كرد و گفت:«اين بچه، فرمانده‌ی گردان تخريبه.»

نام نویسنده: مهدی قزلی
منبع حکایت: قصه های مینی مالیستی جنگ (صد خاطره ی کوتاه )
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی