«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» (نهج البلاغه، حکمت 197)

مرگ،نه؛شهادت

 

پدرم، مسئول جهاد شهر دیواندره بود؛ البته ایشان روحیه یک مسئول را نداشت؛ چون مثلاً اگر قرار بود در جایی خانه ای بسازند، می‌رفت با آن سن و سال بالا، یک روز تمام آنجا کارگری می کرد و بعد به بقیه می‌گفت این طوری کار کنید! صبح تا شب از این طرف به آن طرف می‌دوید و کمبودهای منطقه را برطرف می‌کرد. متاسفانه آن اخلاص و روحیه‌ها دیگر نیست! یادم هست در جهاد یا سپاه، سر ماه که می‌شد در گاو صندوق را باز می‌کردند و می‌گفتند همه بیایند حقوقشان را هر چه می‌خواهند بردارند. بعد از چند روز می‌دیدی هنوز کلی پول مانده؛ چون هر کسی به اندازه خرج محدودش پول برداشته بود. روزی قلب ایشان درد گرفته بود و مجبور شد بستری شود. دکتر بعد از بررسی و آزمایش گفته بود حال ایشان خیلی خراب است و قطعاً اگر امشب برای عمل به بیمارستان مجهزتری منتقل نشوند تمام می‌کند. برای اطمینان از نظر پزشک، یکی دیگر از دکترها را هم خبر کرده بود که نظر ایشان هم همان بود. پدرم که این وضع را دیده بود به روی خانواده نیاورده بود و فقط گفته بود شما بروید خانه استراحت کنید و فردا صبح بیایید. ساعت به حدود یک شب رسیده بوده که ضدانقلاب با حمله به بیمارستان، پدرم را دستگیر کردند. ایشان گفته بود هر کار می‌‎خواهید بکنید همین جا بکنید، من با شما نمی‌آیم؛ ولی آنها قبول نکرده بودند. حال ایشان مساعد نبود و به زور و کشان کشان، ایشان را از بیمارستان خارج کرده بودند. به تپه مقابل بیمارستان که می‌رسند، پدرم گفته بود خب حداقل بگذارید من دو رکعت نماز بخوانم. ایشان مشغول نماز که شده بود رگبار را به رویش گرفته بودند. وقتی برادرم که الان مسئول سپاه سنندج است رسیده بود، در همان حالت نماز پیدایشان کرده بود. ببینید! ایشان بنا بر نظر پزشکی همان شب می‌مرد، ولی خدا خواست که مرگ ایشان با شهادت باشد و آن گونه بمیرد.

نام نویسنده: مرتضی نوروزی،علیرضا کمیلی
پرینت
اشتراک در واتس اپ
اشتراک در تلگرام
0 0 رای ها
امتیازدهی به حکایت
default
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

حکایت های پیشنهادی